نظاره کن نگاهِ ما را ، که پرده ای دیگر بکَند میکنم صدا را ، که با دلت حرفی بزنم به تنِ تو پیوسته نشد ، دو دستِ عاشقم به سیاهی برگشته قدم ، قدم دقایقم به من و این کاشانه بگو ، بگو که زنده ایم تو به گوشم افسانه بگو ، که دلفسرده ایم شبِ دیرین شیرین نشود ، نگهت از یادم نرود تو دعا کن قلبم برهد ، که به تلخی پایان بدهد شب است و ناله های طوفان ، من و ستاره نافروزان شب است و ناله های طوفان ، من و ستاره نافروزان به تنِ تو پیوسته نشد ، دو دستِ عاشقم به سیاهی
اشتراک گذاری در تلگرام
درباره این سایت