باید لایه لایهی پوستهام را بشکافم. پوستهای از گه و کثافت که زیرش هم باز گه و کثافت هست و زیر آن هم گه و کثافت. هی همینطور تا ته گه و کثافت هست. خشم هست. حسادت هست. تنفر هست. غرور هست. ترس هست. بعدش میرسید به من. من در میان لایه های گه و کثافتم. تنها. گوشی توی دستم. در حال نوشتن. در حال دیدن. چک کردن. در حال شکافتن خودم. در حال صبر کردن برایت. میرسید به من. غمگین. خوشحال. خالی. در حال قضاوت جهان.
اشتراک گذاری در تلگرام
درباره این سایت